لوح دل
 
 

 راننده خط بی توجه به صف مسافرا که منتظر ماشین بودن کنار خیابون داد میزد:دربست دربست.

نگاه معنا دار و اعتراض های گاه و بی گاه مسافرا, هم راننده رو کلافه کرده بود و هم ما رو، طاقت نیاوردم, من و یک خانم و دو آقای دیگه با همدیگه ماشین رو با کرایه 6000 تومن دربست گرفتیم که برای هر مسافر نفری 1500 تومن. درحالی که کرایه خط فقط 550 تومن بود. به هر ترتیب سوار تاکسی شدیم و راننده شروع کرد از مشکلات ماشین و گیر نیومدن لاستیک و بنزین آزاد زدن صحبت کردن .
جونی که جلو
نشسته بود  انگار از خیس شدن کلا فه بود. وقتی سخنرانی راننده درباره مشکلات  مملکت شروع شد خیلی سریع خودش رو وارد بحث کرد.  بهتره ادامه بحث رو به صورت یه گفتگوی دو طرفه دنبال کنیم :

راننده تاکسی : برادر خانمم یه وام 6 میلیون تومنی میخواست بگیره مجبور شد ماشینش رو بذاره به عنوان وثیقه. بنده خدا الان خورده به مشکل دارند ماشینش رو مصادره میکنند. یه عده دزد دارند میلیارد میلیارد اختلاس میکنند کسی هم خبردار نمیشه اون وقت این جوون رو ببین چجوری سر میدوونند !

مسافر : نوش جونشون !

راننده : (با نگاه متعجب) نوش جون کی ؟

مسافر : نوش جون کسی که 3000 میلیارد تومن خورده

راننده : (با لحن عصبی آمیخته به تمسخر)  فامیل شما بوده ؟.....
 



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 30
بازدید هفته : 61
بازدید ماه : 379
بازدید کل : 29039
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1